تعامل غرب‏زدگی و انحرافات اجتماعی
نويسنده:سید میرصالح حسینی جبلّی
منبع:فصلنامه معرفت

اشاره

غرب‏زدگی از پدیده‏هایی است كه در كشورهای آسیایی، بخصوص خاورمیانه، كمتر به آن توجه شده است. مطالعه، تحقیق و تفحّص درباره ماهیت غرب و غرب‏شناسی به ندرت انجام شده است. غرب توانست با مطالعات مردم‏شناسی، باستان‏شناسی و زمین‏شناسی كشورهای شرقی را مورد كنكاش دقیق قرار دهد و با مطالعات شرق‏شناسی خود توانست ضربه‏های فرهنگی مهلكی بر آنان وارد سازد، به طوری كه تمام شئونات اجتماعی آنان تحت تأثیر قرار گیرد.تغییر ارزش‏ها و شكاف نسل پس از انقلاب اسلامی ایران توسط غربی‏ها ریشه‏یابی شده است. غرب از یك سو، تهاجم فرهنگی خود را توسط عوامل خارجی برای دور كردن نسل پس از انقلاب از فرهنگ با ثبات نسل‏های قبلی آغاز نموده و از سوی دیگر، عوامل داخلی وابسته خود را برای بسترسازی مناسب در جهت نفوذ بیشتر ارزش‏های غربی بسیج كرده است.علاوه بر این، غرب با نظریه‏های استعماری و پیشرفت فناوری و صنعتی خود، توانست جوامع دیگر را از حالت انسجام فرهنگی جدا سازد و آنان را با هجوم ارزش‏های خود، به صورت چند پارچه فرهنگی درآورد؛ ده‏ها سبك لباس، مسكن و الگوهای آرایشی را با هجوم فرهنگی خود بر دیگر جوامع وارد كرد و روحیه مصرف‏زدگی و تجمّل پرستی را گسترش داد و كار را تا جایی به پیش برد كه با شعار «جهانی‏سازی»، در اقتصاد، سیاست، تاریخ و فرهنگ جوامع دخالت كرده و خواهان نظم نوین جهانی گردیده است.آنچه می‏تواند از هجوم این نوع فرهنگ بر دیگر جوامع جلوگیری كند، آگاهی و توجه كشورها به حافظه تاریخی، ارزش‏ها، تمدن و فرهنگ خودی است. این نوشتار درصدد است به تعامل غرب‏زدگی و انحرافات اجتماعی جامعه ایران بپردازد و به راه‏كارهای مقابله با آن اشاره نماید تا شاید با تأكید بر خودباوری فرهنگی، گامی به سمت كاهش خودباختگی فرهنگی برداریم.

غرب‏زدگی

درباره تمایز مفهومی «غرب‏گرایی»، «غربی‏شدن» و «غرب‏زدگی» چند نكته لازم به ذكر است: «وسترنیزاسیون»(3) یا غربی شدن جریانی است كه عملاً به غرب روی آورده، در طی آن، نهادها، روابط و ارزش‏های غربی پذیرفته می‏شوند. اما «وسترنیسم»(4) یا «غرب‏گرایی» یك نوع گرایش فكری است كه به پذیرش هر آنچه غربی است تمایل دارد و از سنّت‏های خودی و شرقی متنفّر است.(5)
غرب‏زدگی به آن نوع گرایش گفته می‏شود كه در آن علاقه‏مندی زیادی به غرب وجود دارد و اقتباس فرهنگ غربی نه از روی شناخت، بلكه كوركورانه و لجام گسیخته می‏باشد و این تمایل در كلیه شئونات زندگی فرد دخالت دارد. انگیزه تمایل به غرب در فرد، از روی احساسات یا علاقه به حفظ سنّت‏ها و ارزش‏های فرهنگ خودی در برابر هجمه استعماری غرب نیست، بلكه دل‏بستگی یا وابستگی به غرب می‏باشد. این جریان به از خودبیگانگی(6) منجر می‏شود كه در آن شخصیت، هویّت اسلامی و ملیّت شرقی وجود ندارد.(7)
یكی از پیامدهای غرب‏زدگی، «از خودبیگانگی» است. از خود بیگانگی نقطه مقابل اعتماد به نفس است. از نظر اجتماعی ـ سیاسی، ایجاد روحیه اعتماد به نفس و تكیه بر خود، می‏تواند در حفظ هویّت و استقلال جامعه مؤثر باشد. اولین قدم برای خود اتّكایی، حفظ روحیه روی پای خود ایستادن است. اما فرهنگ استكباری همواره به ما القا می‏كند كه هرچه دارید، از صدقه سر غرب است. به دنبال آن، روحیه خود اتّكایی را در افراد جامعه ما می‏كُشد و حسّ تسلیم و بدین‏روی، دنباله‏روی در جامعه پرورش یافته، خود كم‏بینی افراد افزایش می‏یابد و در نهایت، با پی‏روی كوركورانه و با روحیه خوار و مغلوب، جامعه مبتلا به تمایلات غربی خواهد شد.(8)
گرچه در اصطلاحاتی كه ذكر شده‏اند به لحاظ مفهومی، تفاوت‏هایی مشاهده می‏شوند، اما می‏توان آن‏ها را بر روی یك طیف قرار داد، به گونه‏ای كه غربی شدن و غرب‏گرایی عملاً به غرب‏زدگی منتهی شده، در مقابل مفهوم «غرب‏ستیزی» قرار گیرد. به عبارت دیگر، غرب‏گرایی را می‏توان در بین ملت‏ها به سه دوره تقسیم كرد:(9)
الف. مرحله گرایش آگاهانه برای اقتباس برخی از شیوه‏های غربی برای مقابله با قدرت غرب، كه در طی زمان، این گرایش به علاقه‏مندی و دل‏بستگی تبدیل می‏گردد (غرب‏گرایی)؛
ب. مرحله تسلیم در برابر غرب و تقلید و پی‏روی كوركورانه (غرب‏زدگی)؛
ج. مرحله‏ای كه در آن عناصر بیگانه طرد می‏شوند و با آگاهی از فرایند از خودبیگانگی، به خویشتن خود بازگشت خواهند كرد. (غرب‏ستیزی).

راه‏های نفوذ فرهنگ غرب در كشور

گرچه تاریخ غرب‏زدگی در ایران دقیقا مشخص نیست، اما به نظر می‏رسد اولین برخوردهای ایرانیان با تمدن اروپایی و دولت‏های خارجی به دوره ساسانیان برمی‏گردد. در این دوره، ایران یگانه راه مراوده بین یونان، روم، آسیای صغیر و مصر از یك سو، و چین، هند و آسیای وسطا از سوی دیگر بود. خود ایران نیز كالاهای صادراتی زیادی داشت كه به اروپا، چین و هند حمل می‏شدند. كالاهایی از قبیل منسوجات زربافت، پارچه‏های ابریشمی، پوست و مانند آن نیز وجود داشتند. كالاهای آرایشی ایران در چین طالبان زیادی به خود اختصاص می‏داد و در مقابل، چین ابریشم و كاغذ به ایران می‏فرستاد. مروارید و مرجان‏های دریای سرخ نیز از ایران به چین و دیگر كشورها حمل می‏شد.(10)
بدین‏سان، به تدریج در اثر مبادلات اقتصادی و فرهنگی پای استعمار به ایران باز شد و مهم‏ترین انگیزه‏ای كه سبب استعمار گردید، منافع اقتصادی بود. بیگانگان بر اساس نیازهای خود در مبادلات كالا، با نفوذ سیاسی در پیكره دولت با امتیازخواهی درصدد استفاده از زمین‏های كشاورزی، چاه‏های نفت و جنگل‏ها بودند. آنان برای بهره‏برداری بیشتر، بخشی از نیروهای كاری موردنیاز خود را توسط آموزش‏های افراد بومی تأمین نمودند و با تشویق آنان به تحصیلات غربی، گروه‏های منورالفكر را ترویج دادند و با توجه به فنون جدیدی كه به كار گرفتند و با استفاده از اشاعه پول، اعتبار، ارزش‏ها و الگوهایی كه با خود به ایران وارد كردند، توانستند در جایگاه نوآور، سبب بروز نیازها و تمایلاتی شوند كه ناشناخته بوده‏اند و با گسترش خدمات مصنوعی، به هدف‏های خود دست یافتند و با تبلیغات بسیار تلاش كردند جامعه ایرانی را به سمت غرب سوق دهند.

عوامل غرب‏زدگی

عوامل متعدّد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در غرب‏زدگی جامعه ایرانی دخالت دارند كه به آن‏ها اشاره می‏شود:
یكی از عوامل مهم غرب‏زدگی «استعمار»(11) است كه در حقیقت، نوعی تسلّط سیاسی، نظامی، اقتصادی یا فرهنگی ملّتی قدرتمند بر قوم یا ملتی ضعیف است. استعمارگری بیشتر كار كشورهایی است كه امپراتوری دریایی و ناپیوستگی خاك آن‏ها، مانع تشكیل واحد سیاسی یكپارچه مانند امپراتوری‏های زمینی می‏شود.(12)
ژرژ بالاندیه درباره وضعیت استعماری چنین می‏گوید: «سلطه تحمیلی اقلّیتی بیگانه تحت عنوان "برتری اجتماعی، قومی یا فرهنگی" بر اكثریتی از مردم بومی... و تحمیل تمدنی ماشینی با اقتصادی پویا و آهنگی سریع و بنیانی مبتنی بر مسیحیت بر تمدن‏های فاقد فنّاوری پیشرفته... و بنیانی غیرمسیحی... توسّل جستن نه تنها به زور، بلكه همچنین به مجموعه‏ای از توجیهات و رفتارهای قالبی به منظور حفظ و استمرار سلطه.»(13)
استعمار به وسیله رشته‏هایی با جوامع دیگر مربوط می‏شود و با ایجاد گروه‏های تحصیل كرده و از طریق بخشی از فرهنگ، ارزش‏ها و هنجارهای سایر جوامع را دگرگون می‏سازد.(14) از این‏رو، در جامعه استعمارزده پدیده وابستگی و از خودبیگانگی به وجود می‏آید.
استعمارگران از جمله انگلستان، روس، آلمان و فرانسه با توجه به پیشرفت و توسعه فنّاوری صنعتی با تشكیل امپراتوری‏های دریایی، هجوم گسترده‏ای علیه كشورهای عقب‏مانده آغاز كردند و به دنبال منافع خود، خواهان وابستگی سیاسی و تجزیه یكپارچگی و انسجام ایرانیان بودند و تلاش نمودند، سلطه خود را با هجوم تفكّرات و الگوهای غربی در سایر كشورها حفظ نمایند.

الف. عوامل فرهنگی

از عوامل دیگر غرب‏زدگی، كه زمینه‏های جذب جوانان و بی‏هویّتی آنان را در پی دارد، عامل فرهنگی و فرهنگ‏پذیری است.فرهنگ، دایره‏ای گسترده دارد كه در مطالعات جامعه‏شناختی، از آن به بُعد مادی و معنوی تعبیر می‏شود. بعد مادی فرهنگ در حقیقت، همان ابزار و وسایل نفوذ ارزش‏ها هستند و بُعد دیگر آن همان ویژگی‏های رفتاری و عقیدتی اكتسابی اعضای یك جامعه خاص می‏باشد. غربزدگی تنها بعد مادی قضیه نیست كه بتوان از ورود آن به كشور در مرزها جلوگیری كرد، بلكه غرب با استفاده از فنّاوری و ابزار نوین صنعتی، هنجارها و ارزش‏های خود را بر جوامع دیگر القا می‏كند كه در صورت ورود آن، ممكن است در جوامعی كه به سابقه تاریخی خود توجه نكرده‏اند منجر به «واپسماندگی فرهنگی»(15) گردد؛ ارزش‏ها و هنجارهای اصیل و بومی آن جامعه مضمحل شود و تغییر یابد.
ابزارهای فرهنگی شامل(16) رسانه‏های گروهی، اینترنت، وسایل تبلیغی و امثال آن است. روش دیرینه غرب در القای ارزش‏های خود به سایر ملل به این‏گونه است كه این ارزش‏ها را به صورت قوانین علمی و لوازم تمدّنی جدید ارائه می‏دهد و در محافل علمی و آموزشی، رفتارهای غربی به صورت ناخودآگاه از سوی محققّان و دانشجویان پذیرفته و نشر داده می‏شوند، در حالی كه علم و ارزش‏های حاكم بر غرب دو روی یك سكّه‏اند و با هم تعامل داشته، لازم و ملزوم یكدیگرند.(17) روح آموزش‏های غربی بر اومانیسم (انسان‏گرایی) مبتنی است، در حالی كه این تفكر با تفكر اسلامی، كه مبتنی بر الوهیّت و دین‏سالاری است، تفاوت دارد.(18)
در تبلیغات غرب، همواره بهره‏برداری از جهل و شهوت و استفاده ابزاری از زنان دایم مورد توجه است. بی‏خبری مردم از میراث‏های فرهنگی و حافظه تاریخی كشورشان و استفاده از غرایز فطری، تجمّل‏گرایی و رفاه‏زدگی از چاشنی‏های اصلی تبلیغات سینمایی، تلویزیونی و مطبوعاتی غرب است.

ب. عوامل اجتماعی

یكی از عوامل اجتماعی مهم در ترویج غرب‏گرایی، «اوقات فراغت» است. در عصر كنونی، اوقات فراغت به عنوان یك نهاد اجتماعی(19) مطرح شده و جزو ضروریات جامعه قرار گرفته است.منشأ بروز رفتارهای كجروانه، بیكاری و داشتن وقت آزاد است كه در آن فرد از تفریحات سالم برخوردار نیست. در یك تحقیق، بیشتر متهمان به كجروی اجتماعی، مهم‏ترین عامل گرایش به منكرات را كمبود تفریحات سالم ذكر كرده‏اند.(20)
اگر دولت‏ها درباره اوقات فراغت و پر كردن وقت اضافی جوانان برنامه‏ای نداشته باشند و بودجه كافی برای آن هزینه نكنند، مجبور خواهند شد چند برابر آن را برای بازپروری و درمان بزه‏كاران صرف كنند. البته لازم نیست تمام اوقات فراغت برای كار و اشتغال صرف شود، بلكه تفریح و ورزش نیز از نیازهای ضروری برای تأمین سلامت جسمانی و اجتماعی است. نكته مهمی كه در اینجا لازم است ذكر شود، این است كه بین كار، ورزش، بازی و تفریح تفاوت‏هایی وجود دارد.(21) عده‏ای از والدین فكر می‏كنند همین كه نوجوانان و یا كودكان به ورزش می‏پردازند، این خود نوعی بازی است، در حالی كه «بازی» به فعالیتی می‏گویند كه برای تفریح باشد و فرد به دنبال نتیجه فعالیت خود نباشد و عامل بیرونی نیز آن را تحت تأثیر قرار ندهد، در حالی كه كار نوعی فعالیت است كه برای رسیدن به هدفی باشد. در ورزش، صرف لذت بردن هدف نیست، بلكه در آن، هدف آماده سازی جسمانی و تقویت عضلات است. ممكن است ورزش برای كودكان تفریح باشد، ولی برای جوانان چنین نیست.(22) در صورتی كه نیاز جسمانی به تفریح و ورزش از راه درست آن ارضا نشود، پیامدها و آثار مخرّبی در جامعه ایجاد خواهد شد.(23) از جمله پیامدهای آن، افسردگی، «دپرسیون» و تمایل به راه‏های انحرافی و بدلی(24) مانند قمار، مواد مخدّر، فحشا و انواع دیگری از بزه‏كاری‏هاست. بنابراین، تأمین نیازهای تفریحی و پر كردن اوقات فراغت و فراهم نمودن فضایی مذهبی و جامعه‏پذیر كردن آنان به ارزش‏ها و فرهنگ اسلامی از عوامل مهم در جلوگیری از غرب‏زدگی و بزه‏كاری‏های اجتماعی است.
یكی دیگر از عوامل اجتماعی مؤثر در غرب‏زدگی «خانواده» است. از جمله وظایف عمده خانواده به طور عرفی، آموزش و اجتماعی كردن فرزندان در فرایند جامعه‏پذیری است. بسیاری از هنجارها، ارزش‏ها و زمینه‏های موردنیاز مربوط به زندگی فردی افراد از طریق انتقال فرهنگی به اعضای جوان‏تر خانواده توسط والدین منتقل می‏گردد.(25)
از آن‏رو، كه بعضی از پدران و مادران در فرهنگ طاغوتی دوران قبل ایران رشد یافته‏اند، شاید این مسئله مهم‏ترین عامل گرایش فرزندانشان به فرهنگ غیراسلامی باشد. بعضی از خانواده‏های مذهبی و سنّتی هم، كه نامأنوس با فرهنگ غربی‏اند، معمولاً به همان شیوه‏های سنّتی خویش می‏خواهند هدایتگر نسل جدید باشند كه در عمل، ناموفقند؛ زیرا فرزند از یك سو، با نهادهای دیگری همچون مدرسه و دیگر مراكز تربیتی در جامعه سر و كار دارد و از طریق همسالان و مربّیان اجتماعی تحت تعلیم قرار می‏گیرد و دایم فرهنگ اجتماعی و ارزش‏های مرسوم جامعه به وی تعلیم داده می‏شوند و از سوی دیگر، تحت تأثیر خانواده با ارزش‏های برگرفته از دوران قبل از انقلاب مواجه است. از این‏رو، با تضاد و تناقض تربیتی مواجه می‏شود. خانواده‏ها باید تلاش كنند تا ارزش‏های اسلامی را با زبانی تازه و جوان‏پسند به او ارائه كنند تا او را به هویّت دینی نزدیك كرده، شخصیت به كمال رسیده انسانی را در فرزندان بارور نمایند.(26)
علاوه بر این، عوامل محیط آموزشی از جمله معلّم، مدرسه و هم‏كلاسی نقش سازنده‏ای در شكل‏گیری شخصیت فرد دارد و یكی از عوامل مهم «اجتماعی شدن» محسوب می‏شود،(27) بخصوص در دوره‏های ابتدایی كه كودك از معلّم و مربّی خود الگو می‏گیرد و نقش می‏پذیرد.معلمی كه دارای تفكّر غربی است و از ارزش‏های آن حمایت می‏كند، زمینه مناسبی برای پرورش كودكان كشور به عهده خواهد داشت. وی می‏تواند رفتارهای ضدّ اخلاقی و ضدّ اسلامی را به سهولت رواج دهد. بنابراین، مدرسه، هم می‏تواند محیط مناسبی برای رشد و توسعه علم و ایمان باشد و هم می‏تواند فضای مناسبی برای ترویج تفكرات غربی و نامناسب باشد. از بین دوره‏های تحصیلی، مستعدترین زمینه این دو حركت مقطع راهنمایی است؛ دوره‏ای كه دانش‏آموز به راحتی نقش مثبت و منفی را می‏پذیرد و از الگوهای خویش تقلید می‏كند. از این‏رو، دوره راهنمایی می‏تواند یكی از مهم‏ترین عوامل اجتماعی و محیطی گرایش به فرهنگ غربی محسوب شود كه مورد توجه بیگانگان واقع شده است.
از دیگر عوامل اجتماعی مؤثر بر غرب‏زدگی، كه تأثیر بسیاری بر كجروی و انحرافات اجتماعی جامعه دارد، «بی‏همسری» افراد است. با مراجعه به آمار افراد متّهم به منكرات اخلاقی، چنین به دست می‏آید كه بیشتر متّهمان را افراد مجرّد تشكیل می‏دهند؛ یعنی 70% مردان و 65% زنان دستگیر شده مجرّد هستند.(28)
برطرف كردن مشكلات جوانان، بخصوص همسرگزینی، ازدواج، فراهم كردن شرایط اشتغال و ورزش می‏توانند عوامل مهمی در جهت جلوگیری از رفتارهای پرخاشگرانه و مدگرایی غربی باشند. در اثر ازدواج، بسیاری از رفتارهای دوران بی‏همسری كاهش می‏یابد. فروكش كردن غرایز جنسی و نگرانی‏های جوانی موجب بی‏رغبتی جوانان متأهّل به بسیاری از رفتارهای دوران تجرّدشان می‏شود و چنانچه مسئولان فرهنگی كشور و برنامه‏ریزان سیاسی ـ اجتماعی از این فرصت استفاده كنند، به راحتی خواهند توانست فرهنگ اسلامی را جانشین مدگرایی و غرب‏زدگی نمایند.(29)
در گذشته، تنها دوره كودكی و بزرگ‏سالی مطرح بود. فردی كه متولّد می‏شد، به او «كودك» می‏گفتند و به محض رسیدن به رشدی كه قدرت انجام كار پیدا می‏كرد به او «بزرگ‏سال» می‏گفتند.(30) از این‏رو، مراحل رشد، كه شامل دوران‏های نوزادی، كودكی، نوجوانی، جوانی، بزرگ‏سالی و سال‏خوردگی در جامعه امروز است، مطرح نبودند. در عصر نوین كاركرد ازدواج تغییر كرده و نهاد خانواده تنها به منزله تولید نسل در نظر گرفته نمی‏شود، بلكه تربیت و جامعه‏پذیری فرزندان در خانواده‏های هسته‏ای شكل می‏گیرد. بنابراین، خانواده نقش مهمی در بزه‏كاری و دیگر مسائل اجتماعی دارد.(31)
یكی از آسیب‏های اجتماعی پس از انقلاب، بالا رفتن سنّ ازدواج و سطح توقّع خانواده‏هاست. سیاست‏های اقتصادی ـ اجتماعی در مواقعی بر این توقّعات تأثیرگذار بوده‏اند. توسعه اقتصادی بدون در نظر گرفتن شرایط اجتماعی، می‏تواند جامعه را دچار قشربندی شدید كرده، فاصله طبقاتی را افزایش دهد. سطح درآمد طبقه پایین و تغییر ارزش‏های جامعه با الگوپذیری از تلویزیون خارج از ایران، هزینه‏های تجمّلاتی را روز به روز افزایش داده است. جوان امروز به زندگی در یك اتاق با امكانات اولیه قانع نیست، بلكه از همان ابتدا، باید مسكن و تمامی لوازم زندگی كامل برای وی فراهم باشد. از این‏رو، تأثیرگذاری این فرهنگ در خانواده باعث شده است كه ازدواج در میان انبوهی از مشكلات تصور شود، در حالی كه با پایین آمدن سطح توقّع و با قناعت، می‏توان با حداقل امكانات یك زندگی سالم را شروع كرد. جامعه صنعتی امروز فرهنگ زندگی در خانواده هسته‏ای را روز به روز تبلیغ می‏نماید، به گونه‏ای كه گفته می‏شود دیگر زمان آن نیست كه یك زن و مرد در كنار پدر و مادر، برادران و خواهران و نوه‏ها در خانواده‏ای گسترده زندگی كنند، حتما باید به محض ازدواج جدا شوند.(32)علاوه بر این، عده‏ای پایان قرن را پایان خانواده تلقّی كرده، می‏گویند: ارزش‏های خانواده در عصر حاضر تغییر یافته‏اند،(33) در حالی‏كه بسیاری از مشكلات پس از ازدواج می‏توانند در خانواده گسترده حل شود و آرامش روانی و احساس امنیت در كنار دیگران می‏تواند دوباره با سیاست‏گذاری‏های فرهنگی به خانواده‏ها برگردد.
همسرگزینی و ازدواج تنها راه ارضای شتاب‏زدگی جنسی است. عوامل متعددی در به وجود آوردن این مشكل دخالت دارند، از یك سو، میل به ازدواج و از سوی دیگر، وجود كم‏رویی، پای‏بندی به مذهب ـ كه روابط ناروا را محكوم می‏كند ـ فقدان اطلاعات صحیح درباره غریزه و نیز اندیشیدن دایم به مسائل جنسی، همه این‏ها(34) جز در سایه ازدواج، كه حقّ فرزندان است و در اسلام تأكید بسیاری بر آن شده، نمی‏تواند چیز دیگری مانع بروز ناهنجاری‏های جنسی شود. امروزه اغتشاشات جنسی(35) از عواملی هستند كه غرب را به فروپاشی نزدیك كرده‏اند.

ج. عوامل سیاسی

احزاب سیاسی به صورت امروزی، كه در مسائل سیاسی شركت می‏كنند، از پدیده‏های غربی هستند كه تاریخ پیدایش آن‏ها به اواخر قرن 18 میلادی برمی‏گردد. هنری سنت جان ویسكانت بولین ـ بروك، یكی از متفكران سیاسی انگلیس، معتقد است: احزاب سیاسی منافع گروهی و شخصی را بر منافع ملّی ترجیح خواهند داد. امروزه روش انتخاب نمایندگان قوای مقنّنه و تشكیل دولت‏ها در كشورهای صنعتی، كه بر نظام سرمایه‏داری تكیه دارند، مانند اروپا و امریكا و ژاپن، هنوز در چارچوب احزاب سیاسی انجام می‏شود.در تمام نظام‏های اجتماعی، چه جدید و چه سوسیالیزم و یا سرمایه‏داری، گرچه احزاب سیاسی تلاش می‏كنند پایگاه‏های خود را برای تحصیل قدرت مستحكم كنند، اما محبوبیّت و مشروعیت آن‏ها به عنوان اركانی كه به خوبی و شایستگی بتوانند خواسته‏های مردم را جامه عمل بپوشانند و در كاربرد سیاسی نظام مؤثر باشند، در حال ضعف و تزلزل است.(36)
چرا احزاب سیاسی، بخصوص از دیدگاه مردم و افكار عمومی، دچار تزلزل و بحران شده‏اند؟ دلایل بسیاری وجود دارند كه از آن جمله، دلایل زیر است:
1. احزاب سیاسی ابزار نفاق شده‏اند، نه اتحاد و بسیج ملّی؛
2. احزاب سیاسی اصول اخلاقی، شرعی و عرفی را زیرپا می‏گذارند؛
3. احزاب سیاسی راه حل و برنامه‏ای واقعی برای رفع مشكلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ندارند؛
4. احزاب سیاسی در فساد غوطه‏ورند؛
5. احزاب سیاسی با مردم تماس ندارند؛
6. احزاب سیاسی با توسّل به وسایل ارتباط جمعی و الكترونیكی، درصدد تضعیف سازمان‏های سنّتی هستند؛
7. رهبری احزاب فاقد اقتدار معنوی و پیشوایی و محبوبیت است و استفاده شخصی را بر منافع اجتماعی ترجیح می‏دهند.(37)
بنابراین، تشتّت، چند گروهی و تشكیل احزاب با اهداف مذكور می‏تواند زمینه‏های مساعدی برای غرب‏گرایی جامعه باشد. معمولاً غرب تلاش می‏كند با گشت سیاسی جوامع مختلف آنان را در ضعف برنامه‏ریزی و ناتوانی در رفع مشكلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نگه دارد، تا اقتدار و سلطه‏اش بر كشورهای دیگر از بین نرود.
ترویج فرهنگ پوچی و ابتذال، كه اولین گام عملی آن در زمان رضاخان در ایران شروع شد، با طرح متحدالشكل كردن لباس‏ها و كشف حجاب، اولین سنگ بنای اسلام‏زدایی را در ایران بنیان نهاد. از این‏رو، ترفند سیاست‏زدایی و سوق دادن توده‏های انقلابی و جوانان یك كشور به سمت پوچ‏گرایی و خارج كردن مردم از صحنه‏های اجتماعی، خود از عوامل مؤثر در غرب‏گرایی است.(38)

د. عوامل اقتصادی

فقر، بیكاری، جنگ، ثروت و گردشگری از جمله عوامل اقتصادی مهم در غرب‏زدگی جوامع محسوب می‏شوند. فقر انسان را به كفر نزدیك كرده، زمینه‏های بروز ناهنجاری و انحرافات اجتماعی را در وی فراهم می‏سازد.(39) فرد برای رهایی از این وضعیت، به سمت مظاهر مادی غرب روی می‏آورد، سرپرست خانواده با كار بیشتر، تلاش می‏كند مشكلات اقتصادی خود را برطرف نماید. كار بیشتر وقت بیشتر می‏طلبد و از این‏رو، چنین فردی نمی‏تواند فرصت كافی برای تأمین نیازهای عاطفی و تربیتی فرزندان خود داشته باشد. بنابراین، الگوهای رفتاری و نیازهای عاطفی فرزند وی را دوستانش پُر خواهند كرد، آن هم بدون نظارت پدر و مادر، آن‏گونه كه خودشان می‏خواهند و از این طریق، بسیاری از الگوهای غربی را می‏پذیرند و از آن‏ها پی‏روی می‏كنند.(40)
در دوران جنگ ممكن است تمام بودجه كشور صرف جنگ شود و از مسائل تربیتی و فرهنگی غفلت گردد. این خود عامل مؤثری در گرایش افراد به سمت غرب خواهد بود؛ چرا كه از یك سو، راه‏های ارضای سالم غرایز به دلیل فشارهای جنگ و خطرات احتمالی آن سد می‏شوند و از سوی دیگر، اشرافیّت(41) و پول‏هایی كه عده‏ای در بحران اقتصادی ناشی از جنگ برای خود مهیّا ساخته‏اند، شكاف طبقاتی شدیدی در جامعه فراهم می‏سازد(42) و عمدتا قشر سرمایه‏دار با الگوپذیری از جدیدترین مُدها و الگوهای تبلیغاتی برخاسته از وسایل ارتباط جمعی، گرایش بیشتری به غرب دارند و عملاً در ظاهر لباس و آرایش صورت خود از آن پی‏روی می‏كنند.
یكی دیگر از عوامل اقتصادی غرب‏زدگی، گردشگری است. وضعیت و بازدید از آثار و اماكن باستانی و تاریخی ایران پیش از انقلاب اسلامی و بعد از آن بسیار متفاوت است و برنامه‏ریزان سیاسی ـ فرهنگی كشور در هر مقطع، اهداف خاصّی دنبال می‏كنند. پس از انقلاب، توجه به جهانگردی تنها بُعد مادی و جذب سرمایه‏های خارجی نیست، بلكه اهداف بالاتری مطرحند؛ از جمله گسترش و الگوسازی فرهنگ اسلامی و انقلابی ایران به دیگر كشورها و گردشگران خارجی.
گردشگری پیش از انقلاب می‏خواست یاد بگیرد و بر تمدّن‏ها حكومت كند؛ می‏خواست همه چیز را زودتر به دست آورد، بهره بگیرد، و به خانه برگردد. هرجا گردشگری پیدا می‏شد، مراسم و آیین‏های مقدّس به قیل و قال سیرك، و معابد و مساجد به بازار مكاره، و خشوع و خضوع زائر به كنجكاوی تنزّل می‏یافت. گردشگری عامل آلودگی فرهنگی بود؛ هنر را به كالای مصرفی و عشق را به دفع شهوت تبدیل می‏كرد. گردشگر در واقع، معیارهای اقتصادی و سودجویی را بر هر چیز دیگری مقدّم می‏دانست.(43) تهاجم‏فرهنگی‏از طریق‏ارزش‏هاوهنجارهای گردشگران امریكایی و اروپایی بدون هیچ منع و كنترل داخلی در ایران منتشر می‏شد.
برخی از كشورهای آسیایی به وسیله گردشگر به یك كارخانه آلوده روسپی‏گری تبدیل شدند؛ چرا كه جهانگرد ماجراجویی است كه موجب غربی شدن سایر جوامع می‏شود. به دنبال گشایش راه‏های دریایی و استعمار كشورهای قدرتمند، میسیونرهای مسیحی، دین خود را همچون متاعی اخروی به جهانیان تحمیل كردند و راه تسلّط بیگانگان را برای توسعه‏طلبی و سلطه خود بر كشورهای ضعیف هموار ساختند. از این‏رو، گردشگر گرچه به ظاهر فردی بی‏آزار بود، اما در واقع، به صورت جدیدی از استعمار نو جلوه می‏كرد.(44)
پس از انقلاب اسلامی ایران با نظارت برنامه‏ریزان و توصیه علما، تلاش بر این بوده است كه از پیامدهای منفی این عامل جلوگیری شود. یكی از علمای شیعه در این‏باره می‏گوید: «غربی‏ها از توجه به جهانگردی مسئله‏ای مادّی و... را در نظر دارند؛ ما هدف بالاتری داریم و می‏خواهیم گردشگرانی را كه به اینجا می‏آیند جذب اسلام و انقلاب كنیم. نحوه رفتار با توریست‏ها باید رفتار تبلیغی باشد. هدف ما از جهانگردی با كشورهای اروپایی و امریكایی فرق می‏كند و ما تنها به دنبال آن نیستیم كه جهانگردان را در كشورمان بگردانیم، بلكه می‏خواهیم آن‏ها را جذب اسلام كنیم. از این‏رو، كسانی را كه برای همراهی گردشگران انتخاب می‏كنیم باید مدیر و متدیّن باشند تا وقتی جهانگردان آنان را می‏بینند زمینه جذبشان به اسلام فراهم شود.»(45)

نتایج و پیامدهای غرب‏زدگی

الف. شیوع تفكّر بی‏دینی

فرهنگ و عقاید غرب بر محور انسان‏مداری (اومانیسم) شكل گرفت كه تأكید آن بر ارزش‏های انسانی قرار دارد كه با نفی عبودیت و احكام الهی و انكار غیب به تشكیل جامعه‏ای اندیشیده كه خدای آن انسان است. اومانیسم با تضعیف دین و دوری جستن از دیانت، به دنیایی روی آورده كه در تمامی اصول و باورهای فطری انسان در تمایل به خداگرایی تشكیك كرده است.(46) اصلی‏ترین و خطرناك‏ترین پیامد غرب‏زدگی در كشورهای مذهبی، تضعیف عقاید و فرهنگ دینی است. غرب با تمسّك به نظریه‏پردازان خود، پس از عصر نوزایی، توانست مكاتب ساختگی زیادی از قبیل «تئیسم»،(47) «راسیونالیسم»،(48) «فراماسونری»،(49) و «سكولاریسم»(50) را برای جای‏گزینی خلأ فكری بشر به دین پر نماید.

ب. شكاف نسل

از دیگر پیامدهای غرب‏زدگی، دوگانگی میان نسل‏ها، ملت‏ها و تمدن‏هاست. غرب همواره سعی دارد رابطه مردم را با سنن و آداب و رسوم و ارزش‏های فرهنگی‏شان قطع كند و آنان را به اقتباس فرهنگی از غرب وادارد. نسل جدید را بی‏دین و لاابالی پرورش دهد تا با ایجاد شكاف بین نسل جدید و نسل‏های گذشته، آنان را به سمت ارزش‏های غربی سوق دهد و با ایجاد لااُبالی‏گری جوانان را وادارد تا بزرگان و گذشتگان خود را عقب افتاده و خرافاتی بپندارند و آنان را به موضع‏گیری علیه اصول و ارزش‏های سنّتی و خانوادگی خود تشویق نماید تا جامعه به دو دسته «متجدّد» و «مرتجع» تبدیل شود. پیدایش روشن‏فكر مآبان در این‏گونه جوامع، زاییده همین شكاف است.(51)
در این‏جا، بجاست برای روشن شدن بحث به تمایز مفهومی «روشن‏فكر» و «منوّرالفكر» اشاره نماییم:
عده‏ای معتقدند كه «روشن‏فكر»(52) یك مفهوم مناقشه‏آمیز است، به طوری كه در فرهنگ‏های گوناگون معانی متعددی دارد و در عرف‏های متفاوت، ترجمه آن گوناگون است.(53)
عده‏ای دیگر چنین تعریف كرده‏اند كه روشن‏فكران گروهی هستند كه نسبت به روابط جامعه و دولت انتقاد داشته، از وضع موجود راضی نیستند و تسلط سنّت را به نقد می‏كشند. روشن‏فكران مدافعان ارزش‏های شناختی و اخلاقی و خالق نمادها و افرادی هستند كه با قلمروهای معنادار و ارزش‏های مقدّس فرهنگ درگیرند.(54)
روشن‏فكری در حوزه‏های گوناگونی به كار می‏رود كه عبارتند از: حوزه معرفت‏شناسی(55) كه معتقد است معرفت تنها از راه استدلال و تعقّل به دست می‏آید. دوم حوزه روان‏شناسی(56) كه معتقد است همه اعمال ذهنی به شناخت برمی‏گردند. سوم حوزه متافیزیك(57) كه می‏گوید: واقعیت اصلی طبیعت، اندیشه و یا افكار است.(58)
اما «منوّرالفكر»(59) واژه‏ای است اروپایی به این معنا كه هر مرجعی بجز عقل را بی‏اعتبار می‏دانست. این عقل مصحلت اندیش به صورت یك علم جدید درآمد و منوّرالفكر تصور می‏كرد تاریخ بشر به آن درجه از رشد و آگاهی رسیده است كه انسان بتواند تمام مسائل را خودش حل كند. وقتی این مفهوم با بار ایدئولوژیكی خود، اعم از ماركسیسم، لیبرالیسم و غیر آن به ایران آمد، شكست خورد. منوّرالفكرها غافل از شرایط تاریخی ایران، می‏خواستند همان وضعیتی را كه در اروپا پیدا شده بود، در كشورشان به وجود آورند. آنان نیز به نقد دین و تقویت تفكرات سكولاریسم پرداختند.(60)
بنابراین، آنچه موجب غرب‏زدگی جامعه ایران شد، منوّرالفكری بود كه با دین سرستیز داشت. بعدها كه واژه «روشنفكری» مطرح شد، این واژه خوشایند منوّرالفكران قرار گرفت و آنان خودشان را «روشنفكر» نامیدند، در حالی كه كار آنان نقد دین بود، ولی روشنفكر نقد دین نمی‏كرد. ما می‏توانیم روشنفكر دیندار داشته باشیم، ولی منوّرالفكر دیندار تناقض‏گویی است. «منوّرالفكر» لقبی بود كه به تحصیل كردگان و از فرنگ برگشته‏های عصر قاجار اطلاق می‏كردند كه با ورود آنان به ایران، ارزش‏های غربی در كشور منتشر شدند و عده‏ای از جمله ملكم و سپهسالار(61) با امتیازدهی به بیگانگان، در غربی كردن جامعه ایران تلاش كردند.

ج. پوچ‏گرایی

بن‏بستی كه دنیای غرب با آن روبه‏روست، بی‏هدفی انسان متمدن غربی است. تفكر مادی و انسان محوری تمام ابعاد معنوی و روحانی انسان را در قالب نفع و سود و رسیدن به نهایت لذت جسمانی تلقّی می‏نماید. در نتیجه، تمام فعالیت‏های انسانی بر محور كار و درآمد می‏چرخند. از این‏رو، عده‏ای كه در این راه موفق نباشند، گرایش به سمت پوچی و بی‏هدفی خواهند داشت. روحیه پوچ‏گرایی به تدریج، به مردم غرب‏زده جهان شرق نیز تزریق شد، به نحوی كه امروزه زندگی روزمرّه بسیاری از مردم را تحت تأثیر قرار داده است. متأسفانه در عده‏ای از جوانان پس از انقلاب حالت تخفیف یافته‏ای از همان پوچ‏گرایی غربی وجود دارد كه به صورت بی‏مبالاتی، گذراندن بی‏هدف اوقات جوانی و بی‏رغبتی به تحصیل و كار و فعالیت بروز كرده است.(62)

د. بی‏غیرتی دینی

یكی از زمینه‏های اصلی گسترش غرب‏گرایی در جامعه اسلامی ایران را می‏توان ترویج فرهنگ بیگانگان از جمله نسبیّت‏گرایی در دین و تمدن دانست. «غیرت» از جمله مفاهیمی است كه فهم و درك معنای آن در فرهنگ غرب دشوار است؛ زیرا فرهنگ غربی بر پایه مادّیگری بنا شده و هرچه دارای سود، نفع و فایده مادی باشد، در آن قالب گنجانده می‏شود.
«غیرت» در لغت،(63) به معنای جانب‏داری همراه با تعصّب انسان در امور مورد علاقه‏اش می‏باشد. از این‏رو، غرب همواره تلاش كرده است كه انسان‏ها نسبت به دین خود جدّی نبوده، بی‏تفاوت باشند و در عمل به دستورات و شعائر دینی، لاابالی‏گری را در پیش گیرند. یكی از زمینه‏های بی‏غیرتی دینی، كه غرب بر روی آن سرمایه‏گذاری می‏كند، ساختن برنامه‏های مهیّج جنسی است كه امروزه از طریق ماهواره، اینترنت، سینما و مجلّات برای به دام انداختن جوانان و گسترش انحرافات اجتماعی آنان از آن‏ها استفاده می‏نماید؛ زیرا دیدن این مناظر نه تنها نیاز جنسی را تأمین نمی‏كند، بلكه آتش آن را شعله‏ورتر می‏كند و به همین دلیل، زیان‏بار است؛ حتی افراد قویّ‏الایمان نیز ممكن است به لحاظ روحی صدمه دیده و چیزی جز افسردگی و سرخوردگی برایشان به دنبال نداشته باشد. این برنامه‏ها زیان‏های روحی غیرقابل جبرانی ایجاد می‏نمایند كه احساس ناكامی و خود خوری به دنبال دارند. عده‏ای از والدین فكر می‏كنند كه دیدن این صحنه‏ها در فرزندان آنان تأثیر ندارد و یا فرزندان آن‏ها را درك نمی‏كنند، در حالی كه این توهّمی بیش نیست، بلكه آنان به خوبی درك می‏كنند و با رشد جسمی، كه در آنان ایجاد می‏شود اثرات سوئی در رفتارشان بروز پیدا خواهد كرد. صحنه‏های تلویزیونی غرب مملوّ از این نمایش‏ها هستند و حتی در برنامه‏های كارتونی كودكان، صحنه‏های محرّك جنسی به نمایش گذاشته می‏شود.(64) تمام این‏ها زمینه‏ساز انحرافات اجتماعی‏ای هستند كه از نتایج غرب‏زدگی محسوب می‏شوند.

ه. مُدگرایی

یكی از زمینه‏های ترویج غرب‏گرایی، كه جامعه را به سمت غرب‏زدگی به پیش می‏برد، ترویج مُدهای غربی توسط وسایل ارتباط جمعی است. پخش فیلم‏ها و تصویرهای مبتذل توسط رسانه‏های بین‏المللی و روابط نامشروع، به ویژه ارتباط دختر و پسر، و نشر مُدها و برچسب‏هایی با كلمات غربی بر روی لباس‏های گوناگون از سوی كشورهای غربی، در دراز مدت بر دیگر جوامع اثر می‏گذارد و به تدریج، به صورت فرهنگ خودی درآمده، حسّاسیت‏های الگوهای غربی را از بین می‏برد. از این‏رو، مشاركت با فرهنگ بیگانگان در انتخاب مُد و الگوهای پوششی بانوان، خود زمینه غرب‏زدگی را در جامعه فراهم می‏سازد.(65)

و. تجمّل‏گرایی

از جمله پیامدهای مضرّ غرب‏گرایی، كه جامعه را به سمت فقر روانی(66) و آسیب‏های دیگر اجتماعی به پیش می‏برد، «تجمّل‏گرایی» است.
زندگی انسان را می‏توان به سه بخش تقسیم كرد: 1. زندگی ضروری؛ 2. زندگی رفاهی؛ 3. زندگی تجمّلی.
در زندگی ضروری، انسان به دنبال تأمین نیازهای اولیه و ضروری خود می‏باشد و تأمین خوراك و پوشاك را سرلوحه فعالیت‏های اقتصادی روزانه خود قرار می‏دهد. در اسلام، این حد از تأمین معیشت برای مردم در زندگی مشترك واجب بوده و از آن به «نفقه» تعبیر شده است.
در زندگی رفاهی، انسان درصدد تأمین رفاه بیشتر برای خانواده است و تلاش می‏كند امور روزمرّه خود را از حدّ ضرورت فراتر برده، خوراك و پوشاك و مسكن بهتری برای خانواده خود فراهم نماید. این قبیل تلاش‏ها نیز در دستورات اسلامی ستوده شده و از آن‏ها به «جهاد» تعبیر شده است. از این‏رو، در اسلام، زندگی بهتر همراه با رفاه بیشتر منع نشده است.
اما آنچه جامعه را به سمت هلاكت(67) نزدیك می‏كند زندگی تجمّلی است. مصداق روشن زندگی تجمّلی اسراف در مصرف است. برای مثال، اگر فردی كه در خانه خود دارای وسیله سردكننده مناسبی برای نگه‏داری غذاهاست، درصدد بیفتد كه چون در خانه خویشان وی نوع جدیدی از این وسیله وجود دارد، وی نیز باید با فروش وسیله خود به سمساری، مدل جدید آن را فراهم نماید، این برخورد اولین گام به سمت ورطه تجمّل پرستی است؛ چرا كه غرب امروزه با همین تفكر، در دنیای مصرف‏زدگی بیشتر برای كسب لذت و سود انسانی (اومانیسم) گرفتار آمده است و در این دنیا هویّت خود را فراموش كرده و هستی‏اش را بی‏ارزش، بی‏كرامت و بی‏معنا قلمداد می‏كند.
غرب با سرمایه و قدرت صنعت توانسته است اشیای گران‏بها و جواهر آلات و كالاهای شیك را به بازار مصرف وارد كند و وجودش را كه، تجسّمی از عدم، پوچی و بیهودگی است معنا و ماهیّت ببخشد و به یاری این تمدن مادی و با توسّل به این كالاها، عقده‏گشایی كند و كمبودهایش را ترمیم نماید.(68)
در جامعه اسلامی ما، علی‏رغم فرهنگ ضد غربی، ریشه‏های مصرف‏زدگی و تجمّل‏پرستی در بعضی خانواده‏های شهری و روستایی نهفته است كه باید به عنوان یكی از مظاهر غرب‏زدگی، آسیب‏شناسی گردد و راه‏حلّی برای آن پیشنهاد شود.

نتیجه‏گیری

آنچه را می‏توان به عنوان راه‏كارهای كاربردی برای پیش‏گیری از گسترش پدیده غرب‏زدگی مطرح كرد، در حقیقت از بین بردن عوامل غرب‏زدگی است كه در ذیل به آن‏ها اشاره می‏شود:
مهم‏ترین عامل جلوگیری از انحرافات اجتماعی و ارزش‏های غربی، هویّت‏بخشی و توجه به شخصیت جوان است. آنچه فرد را به سوی رفتارهای انحرافی سوق می‏دهد ضعف شخصیت است. در صورتی كه خطایی از یك جوان سر زد، اگر افراد جامعه به جای هدایت و تربیت وی، به «انگ زدن» به او بپردازند، چنین فردی عزّت نفس و شخصیت خود را تضعیف شده و هویّت خویش را بزه‏كار تلقّی می‏كند. او با از دست دادن اعتبار اجتماعی خود، زمینه مناسبی برای انحرافات پیدا خواهد كرد؛ چرا كه چنین فردی با احساس در هم ریختگی هویّت و شخصیت اجتماعی خود، تصور می‏كند دیگر احترامی در جامعه ندارد. این موضوع اولین گام به سمت ستیز با ارزش‏های حاكم بر جامعه است كه در نتیجه، وی را به سمت پی‏روی از الگوهای غربی سوق می‏دهد.
فرد در دوران نوجوانی، دنبال این است كه دریابد از كجا آمده است، به كجا خواهد رفت و الگوهایی كه وی می‏تواند از آنان تأثیر بپذیرد، كدام است. از این‏رو، اگر در جامعه‏ای زمینه‏های درست جامعه‏پذیری و گروه‏های مرجع مناسب وجود نداشته باشند، ممكن است یك هنر پیشه سینمایی غرب و یا گروه‏های منحرف اجتماعی از قبیل «هوی متال»، «پانك» و «رپ» به عنوان مدل‏های تقلیدی وی قرار گیرند و خلأ هویّتی او را پر نمایند.
تأثیر محیط اجتماعی و نقش جامعه در تكوین شخصیت و هویّت‏یابی فرد، بسیار مهم است. مدرسه، خانواده، همسالان و شهروندان در جهان امروز، كه در حقیقت عصر ارتباطات الكترونیكی است، به عنوان نقش‏های فردی و اجتماعی بر افراد تأثیر می‏گذارند. اگر به جامعه‏پذیری ارزش‏های اسلامی بیندیشیم، می‏توانیم در دراز مدت، مانع بزرگی در برابر غرب‏گرایی ایجاد كنیم؛ زیرا فضای فرهنگی، كه فرد در آن زندگی می‏كند، بر او اثر خواهد گذاشت.
جوان به دنبال عاطفه است. خانواده‏ای كه نیاز عاطفی وی را فراهم نسازد، باید منتظر رفتارهای پرخاشگرانه و ناسازگاری وی در دوران بلوغ و پس از آن باشد. چه بسیار اتفاق می‏افتد كه والدین شخصیت جوان خود را نزد همسالان و دوستانش تضعیف می‏كنند و یا با رفتارهای عوامانه، مانع تكوین شخصیت وی می‏گردند. اینجاست كه جوان برای ضعف خود، به سمت الگوپذیری كاذب از غرب روی می‏آورد تا به دیگران بفهماند كه او نیز می‏تواند مسیر زندگی خود را تعیین نماید!
هدف سازی برای زندگی و ایجاد انگیزه به كار و تحصیل از سوی نخبگان و اندیشمندان می‏تواند جوانان را از پوچ‏گرایی دور سازد و هدف درستی برای زندگی آینده آنان نشان دهد.
انقلاب اسلامی ایران و به دست آوردن ارزش‏های اسلامی بر پایه ابعاد معنوی انسان در جامعه شكل گرفت. از این‏رو، تجمّل پرستی و تقویت دنیاپرستی و مصرف‏زدگی می‏تواند عامل مؤثری بر گسترش غرب‏زدگی جامعه باشد. حفظ ارزش‏های به دست آمده پس از انقلاب، از جمله قبح تجمّلات و یا بی‏حجابی در بین زنان، خود عامل مؤثری در جلوگیری از غرب‏زدگی است. البته حجاب، بخصوص چادر، یك ارزش ملّی در ایران است. حجاب صرفا مصونیت فرد از تبه‏كاران جنسی را به دنبال ندارد؛ زیرا ممكن است فردی بی‏حجاب باشد و برای مصونیت خود از سلاح یا حركات رزمی استفاده كند، بلكه حجاب نه تنها پی‏روی از دستورات الهی است، بلكه جامعه را در فضای آرام جنسی قرار می‏دهد و از عوامل تحریك‏كننده جوانان جلوگیری می‏كند. از این‏رو، جلوی بسیاری از ناهنجاری‏ها و اغتشاشات جنسی را می‏گیرد و جامعه را در یك فرهنگ اسلامی قرار می‏دهد.
هجوم فیلم‏های گوناگون در قالب سینما توسط وسایل ارتباط جمعی غالبا نه تنها هیچ پیامی ندارند، بلكه فرهنگ پوچی، سبك سری و وقت تلف كردن را به جامعه تزریق می‏نمایند، در حالی كه ایران نیازمند تولید علم، سخت كوشی و رسیدن به توسعه انسانی است. سینما باید با تولید فیلم‏های اخلاقی از زندگی عالمان دینی، مخترعان و مكتشفان، فرهنگ سخت‏كوشی و تولید علم و معرفت توسط اندیشمندان را به كودكان و نوجوانان آموزش دهد تا نسل آینده به دنبال علم‏آموزی و اختراع حركت كنند.
درباره ادیسون می‏گویند: وی از افرادی بود كه هیچ اختراعی در جهان به اندازه كشف الكتریسیته وی دارای اهمیت نبوده است. او در آزمایشگاه خود، به صورت شبانه‏روزی مشغول كار بوده، سخت‏كوشی وی چنان بود كه فرصت ملاقات و سخن گفتن با كسی را نداشت. عده‏ای از دانشمندان كشورهای دیگر برای دیدار او آمده بودند، در پاسخ گفت: من وقت ندارم. ولی با اصرار زیاد، تنها پنج دقیقه از وقت خود را به آنان اختصاص داد. چنین فردی در موقع مرگ خود، گفت: طرح‏های زیادی در مغزم وجود دارد كه فرصت نكردم درباره آن‏ها فكر كنم.
استفاده بازیگران فیلم‏ها از كلمات عامیانه و زشت از قبیل: «بزن به چاك»، «گم شو»، «پدر سوخته»، «احمق» و مانند آن ناخودآگاه بر ارزش‏ها و فرهنگ خانواده‏ها تأثیر می‏گذارد و چنین وانمود می‏شود كه گفتن این كلمات بین برادر، خواهر، دوستان و همكلاسی‏ها قبحی ندارد.
امروزه اوقات فراغت جوانان به دلیل فقدان بازی‏های كامپیوتری مناسب، توسط سی‏دی‏های بازی كه حتی مسائل سكس در آن‏ها مشاهده می‏شود، آرامش روحی را از آنان سلب می‏كند و فكر و ذهنشان را دایم به این مسائل مشغول می‏كند در نهایت، افت و ترك تحصیلی آنان را به دنبال خواهد داشت. لازم است متولّیان فرهنگی با تولید گسترده بازی‏های آموزنده، جایگزین مناسبی برای نسل آینده فراهم نمایند تا ارزش‏ها و هنجارهای ملّی اسلامی ایران در بین جوانان منتشر و از این طریق، گام مؤثری در جامعه‏پذیری آداب اسلامی برداشته شود.
عده‏ای تصور می‏كنند همین كه نماز می‏خوانند و در دل خود، پای‏بند دستورات اسلامی هستند كفایت می‏كنند، در حالی كه تظاهر به دین‏داری در جامعه، نقش مهمی در جلوگیری از غرب‏زدگی و انحرافات اجتماعی دارد. تأكیدات متون اسلامی بر ظاهر لباس و عدم شباهت به كفّار در چهره، خود گواه روشنی بر این مدعاست. نمی‏شود فردی در ظاهر صورت و لباس خود به سبك غربیان آرایش نماید، ولی بروز اجتماعی وی در جامعه با رفتار و آداب اسلامی جلوه كند. بنابراین، بی‏توجهی به ارزش‏های اسلامی و عدم تظاهر به دیانت و فرهنگ اسلامی، بخصوص شیعی، می‏تواند جامعه را به سمت غرب‏زدگی سوق دهد.
تبدیل واحد پول كشورها به دلار و گسترش ادبیات غربی و ایجاد پایگاه‏های گسترده اینترنتی توسط اروپا و امریكا، خود از مظاهر استعمار ادبی غرب است كه در این زمینه، عده‏ای از روشن‏فكران وابسته نیز درصدد جلب منافع و رضایت بیگانگان تلاش كرده، سعی در غربی كردن جامعه اسلامی دارند. از این‏رو، بازگشت به معنای اصیل روشن‏فكری و تعهد دینی در بین روشن‏فكران می‏تواند عامل مؤثری در جلوگیری از غرب‏زدگی باشد.
جلوگیری از برخوردهای انفعالی در برابر شبهات و ارزش‏های غربی و ایجاد زمینه‏های لازم برای فعال كردن افراد جامعه در تولید مد، لباس و فیلم با تأكید بر الگوهای اسلامی و نیز تولید گسترده سبك‏های اسلامی، خود از عوامل مهم در پیش‏گیری از عمل بر اساس شیوه‏های غربی است.
ما می‏توانیم فنّاوری غرب را بگیریم، ولی برای جلوگیری از آسیب‏های فرهنگی آن، با نصب نمادهایی توسط معماری سنّتی و تمدن ملّی ـ اسلامی، آن را جزو فرهنگ اسلامی قرار دهیم.
سالم سازی محیط مدارس و دانشگاه‏ها و استفاده از استادان مسلمان متعهد و ایجاد تولید علم و اندیشه بدون اقتباس از غرب و گسترش بعد معنوی و تربیتی اسلامی در فضای حاكم بر دانشگاه و كم كردن شكاف نسل در بین اعضای جامعه و درك شرایط روز اجتماعی توسط پدران و بروز رفتارهای عالمانه همراه با عطوفت با جوانان، خود از دیگر عوامل مهم در كاهش غرب‏زدگی است.
گسترش مراسم عبادی، بخصوص اعتكاف و برگزاری مجالس روضه در سالگرد شهادت امامان معصوم علیهم‏السلام و نیز اهمیت دادن به ورزش و تفریحات سالم در كنار كار و فعالیت روزانه و الگوسازی از زندگی بزرگان و اندیشمندان و اولیای الهی در كاهش انحرافات اجتماعی تأثیرگذار است و جامعه را از جهت‏گیری غربی نجات می‏بخشد.
ایجاد فضای مناسب تفریحی در شهرها و رسیدگی به وضعیت سواحل دریاها برای استراحت و تفریح خانواده‏ها، كه در حقیقت یكی از آسیب‏های كنونی سواحل به شمار می‏رود، خود از عوامل مهم در كج‏روی‏ها و انحرافات اجتماعی است. عریان شدن مردان در كنار خانواده بدون هیچ ممنوعیت اجتماعی در انظار عمومی و احساس آزادی در رعایت پوشش، عده‏ای را به سوءاستفاده از آن وادار كرده است. در مواقعی، مردان بی‏لباس بدون هیچ منع عرفی، حتی به همراه همسر خود به شنا می‏پردازند. چنین وضعیتی می‏تواند بسیاری از هنجارهای جامعه را دگرگون سازد و با ایجاد الگوهای غربی، ادب و تربیت اجتماعی مردم را به مخاطره اندازد.
از این‏رو، نباید جامعه را بدون توجه به تربیت فرهنگی رها كرد. رهایی فرهنگی می‏تواند ارزش‏های جامعه را تغییر داده، ناهنجاری‏ها و انحرافات اجتماعی را رشد دهد و جامعه را به سمت اضمحلال و فروپاشی نزدیك گرداند.

••• پی‏نوشت‏ها

1ـ علاقه‏مندی زیاد به غرب و اقتباس فرهنگ غربی به صورت كوركورانه.
2ـ زیر پا گذاشتن اصول و قواعد هنجاری را «كج‏روی» و یا «انحرافات اجتماعی» می‏نامند كه در صورت شدت یافتن ناهنجاری رفتاری و مسائل اجتماعی در یك جامعه، وضعیت آنومی پدید می‏آید. برای آگاهی بیش‏تر ر.ك:
- Allang Johnson, The Blakwell Dictionary of sociology Ausers Guide to sociological, 1995, p. 190.
- Psychology and the legal system (wrightsman, 1998), L,s. P. 104.
3. Westerenization.
4. Westernism.
5ـ علی‏محمد نقوی، جامعه‏شناسی غرب‏گرایی، تهران، امیركبیر، 1377، ج 1و2، ص 18.
6ـ Alienation در علوم اجتماعی به معنای «گسستگی یا جدایی میان اجزا یا كلّ شخصیت از جنبه‏های مهم جهان تجربه است.» این اصطلاح اشاره به چند نكته دارد: الف. حالت عینی گسستگی یا جدایی؛ ب. حالت احساس شخصیت بیگانه شده؛ ج. حالتی انگیزشی كه به گسستگی و جدایی گرایش دارد. آن جدایی كه به آن دلالت دارد، شاید جدایی «خود» از سه چیز باشد: اول. جدایی «خود» از جهان عینی؛ دوم. جدایی «خود» و جنبه‏هایی از آن‏كه جدا شده و رویاروی آن قرار گرفته شده است؛ مثلاً، كار بیگانه شده؛ سوم. جدایی «خود» از خود. (برای مطالعه بیشتر ر.ك: جولیوس تولدل كولب، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه محمدجواد زاهدی مازندرانی، تهران، مازیار، 1376، ص 170.)
7ـ علی‏محمد نقوی، پیشین، ص 20.
8ـ حمید مكارم شیرازی، بررسی پدیده غرب‏زدگی جوانان پس از انقلاب اسلامی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1372، ص 59.
9ـ علی‏محمد نقوی، پیشین، ص 22.
10ـ حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه، تهران، كتابفروشی خیّام، 1370، ص 250.
11. Colonialism.
12ـ داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی (فرهنگ اصطلاحات و مكتب‏های سیاسی)، تهران، مروارید، 1370، ص 26.
13ـ گی روشه، تغییرات اجتماعی، ترجمه منصور وثوقی، تهران، نشر نی، 1376، ص 192، به نقل از:
Georges Balandiar, Sociology actuelle de I Afrique noire paris (Presses universitaires, 2 edition, 1963), P. 34 - 35.
14ـ همان، ص 204.
15ـ واپسماندگی یا تأخّر فرهنگی در صورتی تحقق می‏یابد كه در یك جامعه، عناصر غیرمادی فرهنگ نتوانند پا به پای عناصر مادی آن دگرگون شوند و به پیش بروند. برای مطالعه بیشتر، در این‏باره ر.ك: بروس كوئن، درآمدی به جامعه‏شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، فرهنگ معاصر، 1374، ص 44.
16ـ برای مطالعه بیشتر ر.ك: اصغر افتخاری و علی‏اكبر كمالی، رویكرد دینی در تهاجم فرهنگی، تهران، سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، 1377، ص 190.
17ـ حمید مكارم، پیشین، ص 130.
18ـ برای مطالعه بیشتر ر.ك: تی. اس. الیت، درباره فرهنگ، ترجمه حمید شاهرخ، تهران، مركز، 1369، ص 135.
19ـ «نهاد اجتماعی» مفهومی است كه به هریك از نیازهای كاركردی یك جامعه در مسائل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی كه به صورت یك ضرورت درآمده است، اطلاق می‏شود. برای مطالعه بیشتر ر.ك:
Adam kuper & Jessica Kuper, The Social Science encyclopedia (1996), p.p: 417 - 418.
20ـ حمید مكارم، پیشین، به نقل از: تحقیقی پیرامون وضعیت دستگیرشدگان منكراتی كمیته انقلاب اسلامی، ص 28.
21. Anderson, Nels, Work and leisure: The Internatioaal library of Sociology, 1998, P. 31.41.
22ـ محمد نریمانی، آموزش خانواده؛ راهنمای عملی والدین و مربیان در تربیت كودكان و نوجوانان، انتشارات شیخ صفی، 1377، ص 51.
23ـ ناصرالدین صاحب‏الزمانی، جوانی پررنج، تهران، مؤسسه مطبوعاتی عطایی، بی‏تا، ص 190.
24ـ حمید مكارم، پیشین، ص 167.
11
25ـ تی. بی تومور، جامعه‏شناسی، ترجمه سیدحسن منصور و سیدحسین حسینی كلجاهی، تهران، امیركبیر، 1370، ص 201ـ 204.
26ـ حمید مكارم، پیشین، ص 162.
27ـ برخلاف جوامع ابتدایی، كه خانواده مسئول اجتماعی شدن اولیه كودكان است، در جوامع پیشرفته، این مسئولیت به سازمان‏های رسمی همانند مدرسه واگذار شده است. پس از خانواده و مدرسه، گروه همسالان مهم‏ترین عامل اجتماعی شدن به شمار می‏آید و این گروه بیشترین نفوذش را در دوره نوجوانی اعمال می‏كند. برای مطالعه بیشتر ر.ك: بروس كوئن، پیشین، ص 79.
28و29ـ همان، ص 153 / ص 154.
30ـ ناصرالدین صاحب‏الزمانی، پیشین، ص 147.
31ـ برای مطالعه بیشتر درباره زندگی، ازدواج و مسائل اجتماعی ر.ك:
Anthony Giddens, Sociology. Second Edition fully Revised & updated Polity press, 1996, P. 8, 393.
32ـ برای مطالعه بیشتر، درباره خانواده هسته‏ای و گسترده ر.ك: محمدتقی شیخی، جامعه‏شناسی زنان و خانواده، تهران، شركت سهامی انتشار، 1380، ص 24 و 69.
33ـ برای مطالعه بیش‏تر ر.ك:
Gil Jagger and Caroline Wright, Changing family values (London and NewYork, 1999), P.17.
34ـ علی قائمی، شناخت، هدایت و تربیت نوجوانان و جوانان، تهران، امیری، 1378، ص 169.
35ـ برای مطالعه بیشتر ر.ك: فروپاشی تمدّن غرب «ماشین سالاری»، ترجمه احمد تقی‏پور، تهران، رسام، 1365، ص 22.
36ـ حمید مولانا، ظهور و سقوط مدرن، تهران، كتاب صبح، 1380، ص 79.
37ـ همان، ص 76ـ80.
38ـ حمید مكارم، پیشین، ص 186.
39ـ علی قائمی، پیشین، ص 173.
40ـ حمید مكارم، پیشین، ص 174.
41ـ آل احمد یكی از خاستگاه‏های روشن‏فكری در ایران را اشرافیّت می‏دانست. وی معتقد بود: اشرافیّت به واسطه ثروت و سرمایه خود می‏تواند با آموزش‏های خصوصی و یا غربی به گروه روشن‏فكران با گرایش غربی بپیوندد. برای اطلاع بیش‏تر ر.ك: جلال آل احمد. خدمت و خیانت روشنفكران، تهران، خوارزمی، 1357، ج 1، ص 171.
42ـ حمید مكارم، پیشین، ص 181.
43و44ـ داریوش شایگان، آسیا در برابر غرب، تهران، امیركبیر، 1357، ص 81ـ84 / ص 85.
45ـ فاضل لنكرانی، روزنامه جمهوری اسلامی، ش 6969، پنج‏شنبه 2 مرداد 1382، ص 4.
46ـ اسماعیل شفیعی سروستانی، تهاجم فرهنگی و نقش تاریخی روشنفكران، تهران، كیهان، 1372، ص 20.
47ـ «تئیسم» (Theism) جریانی است كه اعتقاد به خدا، بدون اعتقاد به وحی و پیامبر را تبلیغ می‏كرد. خدای آن ساخته و پرداخته نفس امّاره انسان و ملهم از اندیشه بشرانگارانه است. برای آگاهی بیشتر ر.ك: سیر تفكر عصر جدید در اروپا، تهران، بعثت، 1368، ص 102.
48ـ «راسیونالیسم» (Rationalism) اعتقادی است كه همه چیز را از طریق عقل اومانیستی (انسان محوری) اثبات می‏كند. برای آگاهی بیش‏تر، ر.ك: اسماعیل شفیعی سروستانی، پیشین، ص 254.
49ـ «فراماسونری» (Freemasonary) در لغت، به معنای بنّای سنگ‏تراش است. پیداین این واژه به قرون وسطا برمی‏گردد. یهودیان آواره و بی‏وطن در اروپا، كه شغل بنّایی داشتند، برای كمك به همدیگر و در انحصار گرفتن این حرفه، گروه‏هایی تشكیل دادند و شاگردانی از بین خودشان انتخاب كردند و در محل خصوصی، كه بعدا به لژ «Lodge» معروف شد، به تعلیم پرداختند و در مخفی نگه داشتن این فنون و برای شناسایی همدیگر، از اشاره‏هایی استفاده می‏كردند و برای خود درجاتی قایل بودند. در اواسط قرن 14 برای خود قانونی وضع كردند و اصل برادری، برابری و آزادی را شعار خود قرار دادند و در شهرها و كشورهای دیگر رفت و آمد نموده، لژهای خود را به صورت معبد حضرت سلیمان درست می‏كردند. برای آگاهی بیشتر ر.ك: ابراهیم صادقی‏نیا، فراماسونری و جمعیت‏های سرّی در ایران، تهران، هیرمند، 1377، ص 12 / م. ح. زاوش، رابطه فراماسونری با صهیونیسم و امپریالیسم، تهران، آینده، 1361، ص 73 / محمد خاتمی، فراماسونری پیرامون سازمان مخفی فراماسونری در ایران و جهان، تهران، كتاب صبح، 1375، ص 50ـ 59.
50ـ «سكولاریسم» (Secularism) جریانی است كه معتقد است دین نباید در سیاست و حكومت دخالت نماید و نیز حكومت نباید در مسائل دینی نظر دهد. محور اصلی این دیدگاه بر انسان‏محوری است و در حقیقت، حاكمیت امیال را بر هر چیزی مقدّم می‏دارد و معتقدند این امیالند كه به اعمال انسان‏ها روح می‏بخشند. برای آگاهی بیشتر، ر.ك: محمدحسن قدردان قراملكی، سكولاریسم در مسیحیت و اسلام، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1379، ص 20.
- Neilj Smelser, Sociology, Bertrand, unesco, 1994, P. 299.
51ـ حمید مكارم، پیشین، ص 57.
52. Intellectual
53ـ حمید پارسانیا، «جستاری معناشناختی در باب روشن‏فكری»، ماهنامه فرهنگی، سیاسی، اجتماعی اندیشه حوزه، ش 23، سال ششم، (مرداد و شهریور 1379، ص 10.
54. William Outhwaite & Tom Bottomore The Blackwell Dictionary of Twentieth century: Scocial Thought. 1994. P. 288.
55. Epistemolgy.
56. Psychology
57. Metaphysics.
58ـ علی‏اكبر شعاری‏نژاد، فرهنگ علوم رفتاری، تهران، امیركبیر، 1375، ص 205.
59. Enlightenment.
60ـ مسعود رضوی، روشنفكران، احزاب و منافع ملی، گفت‏وگوهایی با متفكران معاصر ایران، تهران، فرزان، 1379، ص 32.
61و62ـ برای آگاهی بیشتر ر.ك: ابراهیم تیموری، عصر بی‏خبری یا تاریخ امتیازات در ایران، تهران، اقبال، 1363، ص 102 / ص 62.
63ـ م. آذینفر، سعیدی‏پور، فرهنگ فارسی خرد، تهران، خرد، بی‏تا.
64ـ محمد فنائی اشكوری، منزلت زن در اندیشه اسلامی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1377، ص 95.
65ـ محمود اخیری، غیرتمندی و آسیب‏ها، قم، گلستان ادب، 1381، ص 98.
66ـ اگر افراد یك جامعه با وجود درآمد مناسب برای تأمین زندگی، به علت چشم و هم‏چشمی‏ها و مصرف‏زدگی، نتوانند كالاهای تجمّلی و شیك را فراهم نمایند، ممكن است احساس فقر كرده، تصور نمایند كه آنان نسبت به دیگران فقیر هستند، در حالی كه این اشخاص نسبت به طبقه متوسط جامعه در سطح بالایی از درآمد و ثروت قرار دارند. به چنین وضعیتی «فقر روانی» اطلاق می‏شود.
67ـ «انّ الانسان لیطغی ان رآهُ استغنی» (علق: 6)؛ اگر انسان به دنبال زندگی تجملی رفت و بی‏نیاز شد، سركشی می‏كند. «انّ الی ربّك الرُّجعی» (علق: 8)؛ و بترسید كه محققا به سوی پروردگار باز خواهید گشت.
68ـ حمید مكارم، پیشین، ص 64.